سبکهای یادگیری
کلیات سبکهای یادگیری و کاربرد آن در آموزش علومانسانی
دکتر: الهام شمسی – نرگس رشیدی
کلیات سبکهای یادگیری و کاربرد آن در آموزش علومانسانی؛ تابهحال فکر کردید که چرا بعضیها سر کلاس یاد میگیرند و بعضی دیگر نه؟ یا اینکه چرا بعضیها با شنیدن بهتر یاد میگیرند و بعضیها با راهرفتن درس را مطالعه میکنند؟ چرا بعضیها با دیدن متن کتاب یا یک فیلم مطلب را کامل از بر میشوند؟ در روشهای سنتی تدریس، معلم گوینده بود و دانشآموز شنونده و برخی از شاگردان باید در خانه با مطالعه و زحمت فراوان درس را یاد میگرفتند اما چرا؟ جواب ساده است. افراد هوشهای متفاوتی دارند که در برخی قویتر هستند در نتیجه سبکهای یادگیری متفاوتی دارند.
در مدارس کشور ما توانایی که اهمیت دارد حافظه و هوش ریاضی است، درحالیکه مطابق تحقیقات جدید دستکم 34 هوش وجود دارد که هر انسانی حداقل در 5 تا از این هوشها نابغه است. تفاوت در هوشهای افراد، یکی از سببهای تفاوت آنها در شیوۀ یادگیریشان است. برای هر استادی لازم است که بداند شاگردان با هوشها و روشهای یادگیری متفاوتی در کلاسش حضور دارند که نباید نادیده گرفته شوند لازم است که محتوای آموزشی و فعالیتهای کلاس، با سبکهای یادگیری مختلف سازگار باشند تا همه شاگردان از کلاس بهره ببرند و هدف کلاس – که یادگیری است – تحقق یابد.
هوش و روش یادگیری
شاید همچنان برایتان مبهم باشد که رابطه بین هوشهای متفاوت و روش یادگیری چیست؟ در این مقاله به بررسی همین مورد خواهیم پرداخت. بسیاری از دانشمندان حوزۀ روانشناسی و علومشناختی نظریههای مختلفی دربارۀ هوش ارائه دادند که یکی از محبوبترین آنها نظریۀ هوشهای چندگانۀ گاردنر است. بهتر است اساتید و معلمان، این هوشها را در روش تدریس خود و در مراحل مختلفی از جمله اینگیجمنت یا تمرینات کنترل شده و باز مدنظر قرار دهند تا به فعالسازی آموختههای شاگردان منجر شود. گاردنر نظریهاش را نخستینبار در کتاب «چارچوبهای ذهنی: نظریۀ هوش چندگانه»، در سال ۱۹۸۳ ارائه کرد. به عقیدۀ او همه انسانها دارای انواع مختلفی از هوش هستند.
دانستن این هوشها و تمایز قائل شدن بین سبکهای یادگیری شاگردان، سبب پویایی کلاس میشود و یادگیری و تولید را – که هدف ما در کاربردی سازی علومانسانی است – تا حد زیادی تحقق میبخشد. همچنین، توجه به هوشهای مختلف در هنگام تدریس، رخوت و کسالت را از فضای آموزش ما دور میکند.
طبق نظریۀ گاردنر، برای بهدستآوردن تمام قابلیتها و استعدادهای یک فرد، نباید تنها به بررسی ضریب هوشی (که معادل هوش منطقی – ریاضی است) پرداخت، بلکه انواع دیگر هوش و استعداد او شامل هوش موسیقیایی، هوش درونفردی، هوش بینفردی، هوش تصویری – فضایی، هوش جسمی – حرکتی، هوش کلامی – زبانی و هوش طبیعتگرا، هوش اخلاقی و هوش وجودی نیز باید در نظر گرفتهشود که بهاختصار به توضیح آنها میپردازیم اما در آغاز ببینیم تعریف هوش از دیدگاه هوارد گاردنر چیست؟
هوش یک توان بالقوه از جنس زیست – روانشناختی (Biopsychologic) برای پردازش اطلاعات است که در شرایط و چیدمانهای فرهنگی مختلف میتواند فعال شود هوش به افراد کمک میکند که مشکلات پیشرو در آن فرهنگ و جامعه را حل و محصولاتی تولید کنند که در آن فرهنگ، ارزشمند محسوب میشوند.
هوش تصویری – فضایی
استفاده و تفسیر تصاویر و الگوها و توان ایجاد یا چیدمان مجدد اشیا بهصورت سهبعدی را هوش تصویری – فضایی میگویند. افرادی که هوش تصویری فضایی قوی دارند، با تصویر بهتر یاد میگیرند، نقشهخوانهای خوبی هستند و توانایی خوبی برای حل کردن پازل دارند. قدرت تخیل بالایی دارند و از رسم، نقاشی و هنرهای تجسمی لذت میبرند. پس برای این گروه، همیشه یک سری تصاویر، فیلم یا پازل در طرح درس خود داشته باشید.
هوش کلامی – زبانی
منظور از این هوش، توانایی بهکاربردن زبان گفتاری و نوشتاری به صورتی مؤثر برای بیان [اندیشه، احساس و …] خود است. افرادی که هوش کلامی زبانی قوی دارند، گویندهها و سخنرانان خوبی هستند، در خواندن و نوشتن بهتر عمل میکنند و اطلاعات را بهخوبی بهخاطر میسپارند. مهارتهای آنها عبارتاند از: گوشدادن، حرفزدن، قصهگویی، توضیح دادن، تدریس، استفاده از طنز، درک قالب و معنی کلمهها، یادآوری اطلاعات، قانع کردن دیگران برای پذیرفتن دیدگاه آنها و توانایی مباحثه. پس لازم است در کلاس، مباحثه، گفتوگو و ارائه را برای این گروه در نظر بگیرید.
هوش منطقی ریاضی
قابلیت تحلیل منطقی مسائل، استفاده اثربخش از اعمال ریاضی و بررسی مسائل با استفاده از روش علمی، هوش منطقی و ریاضی نامیده میشود. افراد برخوردار از هوش منطقی ریاضی قوی تمایل دارند به طور مفهومی دربارۀ اعداد، روابط و الگوها فکر کنند. نقطۀ قوت آنها توانایی تجزیهوتحلیل مسائل و عملیات ریاضی است. پس، الگو، تمرینهای منطقی و عددی، آزمایش و مسئله برای آنها در کلاس لازم است.
هوش جسمی – حرکتی
این هوش، قابلیت استفاده از بدن برای بیان [اندیشه، احساسات و …] خود است. افرادی که این هوش در ایشان پررنگتر است، در رقص، هماهنگی بدنی، ورزش، استفاده از زبان بدن، صنایعدستی، هنرپیشگی، هماهنگی فیزیکی عالی، تقلید حرکات، استفاده از دستهایشان برای ساختن یا خلق کردن، ابراز احساسات از طریق بدن مهارت دارند. کارهایی که ایشان از انجام آنها لذت میبرند شامل ورزش، رقص، ساختن چیزها با دست، بهخاطر سپردن چیزها از طریق انجامدادن آنها بهجای گوشکردن یا دیدن میشود. پس، فعالیت فیزیکی یا درستکردن کاردستی در کلاس برای این گروه مفید خواهد بود.
هوش موسیقیایی
هوش موسیقیایی، توانایی اجرا، ساخت و درک الگوهای موسیقی است که شامل درک تغییر لحن، ریتم و تن صداها است. آواز خواندن، سوت زدن، نواختن آلات موسیقی، تشخیص الگوهای آهنگین، آهنگسازی، بهیادآوردن ملودیها، درک ساختار و ریتم موسیقی از مهارتهای آنها است. پس، شعر و موسیقی ابزار یادگیری آنها است.
هوش بینفردی
هوش بینفردی، توانایی درک نیتها، انگیزهها و خواستههای دیگران است. این هوش به افراد امکان تعامل و کارکردن بهتر با دیگران را میدهد. کسانی که هوش بینفردی بالایی دارند در تعامل با دیگران و درک آنها قوی هستند. این افراد در سنجش هیجانات، انگیزهها، تمایلات و منظور کسانی که دوروبرشان هستند مهارت دارند را شامل میشود. پس، فعالیتهای گروهی، سپردن مسئولیت به این افراد و تعامل با سایرین به یادگیری آنها کمک میکند.
هوش درونفردی
این هوش، قابلیت شناخت، تفسیر و درک احساسات و انگیزههای خود است. کسانی که هوش درونفردی بالایی دارند، آگاهی خوبی از وضعیت هیجانی، احساسات و انگیزههای خود دارند. این افراد از خودآزمایی، تخیل روزانه، کندوکاو کردن روابط خود با دیگران و برآورد تواناییهای فردی خود لذت میبرند. داشتن فعالیتهای فردی، تحلیلی و نظریهپردازی به یادگیری این افراد کمک شایانی خواهد کرد.
هوش طبیعتگرا
توانایی تشخیص و درک ارتباط ما با طبیعت، هوش طبیعتگرا نامیده میشود. افراد بهرهمند از هوش طبیعتگرای قوی، سازگاری بیشتری با طبیعت دارند و معمولاً به پرورش، کشف محیط و یادگیری دربارۀ موجودات علاقهمندند. این افراد بهسرعت از جزئیترین تغییرات در محیطشان آگاه میشوند. علایق آنها موضوعاتی از قبیل گیاهشناسی، زیستشناسی و جانورشناسی است. مهارتهای ایشان، ردهبندی و فهرستبندی اطلاعات، لذت بردن از باغبانی، کشف طبیعت، پیادهروی و چادر زدن در طبیعت است؛ بنابراین، گنجاندن عناصری از طبیعت در طرح درس، برای یادگیری این گروه مهم است.
هوش اخلاقی
افراد داری این هوش، از اعتقادات اخلاقی قوی برخوردار هستند و پایبند به عمل به اعتقادات و رفتار در جهت صحیح و درست هستند. گاردنر، هوش اخلاقی را ظرفیت و توانایی درک درست از اخلاق میداند که این افراد باورهای اخلاقی قوی دارند و توانایی عمل به باورهای خود دارند. ایشان در برخورد با دیگران، رفتار درست و صحیحی دارند پس اعمال عناصر اخلاقی یا بهعبارتدیگر پیام داشتن محتوا، آموزش به این افراد را تسهیل میکند.
هوش وجودی
این هوش آخرین نوع است که گاردنر پیشنهاد اضافهشدن آن به نظریۀ خود را داد. هوش وجودی یعنی تمایل انسان به جستوجو و طرح سؤال دربارۀ خود، خدا و جهان هستی از ازل تا ابد. این افراد به دنبال پاسخ برای پرسشهایی نظیر معنای زندگی، مفهوم مرگ، دلایل وجود هستی و خدا و… هستند. ایشان مدام در حال تلاش هستند تا پاسخ مناسبی برای این پرسشها بیابند و بسیار کنجکاوند. پس، سوق دادن موضوع آموزش به مسائل وجودی هم میتواند برای یادگیری آنها ارزشمند باشد.
بهطورکلی باید گفت این هوشها سبب تمایز روشهای یادگیری میشوند چرا که همۀ افراد در همۀ هوشهای خود قوی نیستند. دانستن این هوشها و تمایز قائل شدن بین سبکهای یادگیری شاگردان، سبب پویایی کلاس میشود و یادگیری و تولید را – که هدف ما در کاربردی سازی علومانسانی است – تا حد زیادی تحقق میبخشد. همچنین، توجه به هوشهای مختلف در هنگام تدریس، رخوت و کسالت را از فضای آموزش ما دور میکند.
برای مطالعه بیشتر میتوانید به منابع زیر نگاه کنید:
Incorporating Multiple Intelligences Theory in the Learning and Teaching Operation: Teacher’s Guide Hammoudi Abdelhak, and Chibani Romaissa
Multiple Intelligence Theory and Foreign Language Learning: A Brain-based Perspective: James Arnold & M Carmen Fonseca
Multiple Intelligence for Every Classroom Pokey Stanford
Multiple Intelligences and Learning Styles: Two Complementary Dimensions Stephen J. Denig
Impact Of Teaching Method Based On Multiple Intelligence Theory On Academic Achievement Of General Science Students At Elementary Level Rizwan Munawar, Dr. Muhammad Iqbal