چرا تحول در روش آموزش؟
احمد پورقاسم
یکی از راههای کاربردیسازی علوم انسانی تحول در روش آموزش است. برای این منظور باید به برخی از مفاهیم، مانند تولید، توجه داشت. این فرایند سبب تغییر در الگوهای روش آموزش خواهد شد.
فیلسوفان زبان صوری [1]، تمام تلاش خود را برای حل یا منحلکردن مسائل فلسفی از طریق صورتبندی زبان صرف کردند. [2] هدف این بود تا روشمندی ریاضیات که باعث میشد در پاسخ به پرسشها، نتایجی ثابت بهدست دهد به عنوان روشی موثر در زبان فلسفی بکار بسته شود. در این نوشتار، سوال این است که آیا میتوان روشمندی آموزش در یک حوزه خاص علمی را به تمامی حوزههای علوم انسانی تعمیم داد تا تولیداتی که در علوم انسانی حاصل میشود، کاربردی باشد؟ [3]
گمشدۀ تحول در علومِ انسانی تولید است
در هر علم، آموزش هنگامی معنا پیدا میکند که با دو مفهوم دیگر در ارتباط مستقیم باشد، سنجش و ارزشیابی پیشرفت تحصیلی، و تولید علم. مفهوم اول در خدمتِ آموزش است. سنجش و ارزشیابی پیشرفت تحصیلی [4] در خدمت آموزش در جهت محققشدن اهدافِ آموزشی و اندازهگیری میزان فرایند یادگیری است. چنانکه در هر رشتهای از علوم آموزش بدون ارزشیابیِ پیشرفتِ تحصیلی صورت پذیرد از تحققِ اهدافِ آموزشی اطمینان حاصل نمیشود. مفهوم دوم، یعنی تولید علم، رابطهای مستقیم با آموزش دارد و پس از سنجشِ درست باید محقق شود. پس از تعلیم و سنجش، باید فرایند آموزش به تولید علم منجر شود.
چنانکه در هر رشتهای از علوم آموزش بدون ارزشیابیِ پیشرفتِ تحصیلی صورت پذیرد از تحققِ اهدافِ آموزشی اطمینان حاصل نمیشود
هنگامی که سخن از تحول در آموزش علوم انسانی سخن به میان می آید شروع بحث با تولید خواهد بود. اگر ادعای ناکارآمدی علوم انسانی در ایران به عنوان پرسشی اساسی مطرح است دلیل آن را باید در تولید جستجو کرد. همانطور که در این شکل بهخوبی مشخص است، تولید نیز میسر نمیشود مگر آنکه صرف نظر از محتوا، سنجش و پیش از آن فرایندِ آموزش کارآمدی برای علوم انسانی در نظر گرفته شده باشد. این یادداشت و نوشتار بعدی، روش آموزش علوم انسانی در ایران را بررسی کرده، توصیفی از وضع موجود و وضع مطلوب ارائه خواهد داد و سپس راه کارهای لازم در آموزش علوم انسانی را ارائه خواهد کرد.
برای اینکه با تولید در علوم انسانی بیشتر آشنا شوید علوم انسانی تولیدمحور را بخوانید
وضع موجود روش تدریس در علوم انسانی
روشهای آموزش در علوم انسانی را میتوان به دو شیوه دانشگاهی و حوزوی تقسیمبندی کرد. در شیوۀ دانشگاهی علوم انسانی معمولاً به چهار صورت تدریس میشود؛ سخنرانی، پرسشوپاسخ، حل مساله و بارش فکری. هیچ دانشجوی علوم انسانی را نمیتوان یافت که روش اول و دوم را در کلاسهای دانشگاه تجربه نکرده باشد. حل مساله و بارش فکری نیز بسته به اینکه استاد کلاس تا چه اندازه به آموزش دانشجویان خود در کلاس اهمیت میدهد ممکن است وجود داشته باشد. اگرچه در آموزشِ بسیاری از علوم روشِ طوفان فکری و حل مساله کارآمدتر هستند اما تمایل آنچه اکثر دانشجویان علوم انسانی در کلاسهای خود تجربه میکنند سخنرانی استاد است و مطالعه بعد از آن.
یک مزیت روش آموزش حوزه: مباحثه
شیوه تدریس در حوزههای علمیه متفاوتتر از شیوههای دانشگاهی است، چرا که به چهار روش دانشگاهی یک شیوۀ موثرِ دیگر نیز میافزاید. در این شیوه، پس از تدریس درس توسط استاد، حاضرین کلاس در گروههای دو یا سهنفره، مجدداً هرآنچه استاد تعلیم داده است را بحث خواهند کرد. در این جلسات مباحثه، نهتنها فهم طلبه از درس کاملتر میشود بلکه خلاقیت وی در طرح پرسشهای جدید نیز افزایش پیدا میکند.
سنجش یادگیرنده در روش آموزش حوزوی بیشتر رخ میدهد
در مقام مقایسه روش دانشگاهی با روش حوزوی در آموزش، نکات بسیاری را در وضع موجود شیوههای تدریس علوم انسانی برای ما نمایان میکند. نخست آنکه در روش آموزش دانشگاهی سنجش به آزمونهای میانترم و پایانترم خلاصه میشود، درحالیکه در شیوه آموزش حوزوی، سنجش بافاصلۀ بسیار کمی از آموزش در جلسه مباحثه انجام میشود. هر طلبه، در فرایند مباحثۀ خود، متوجه میشود چه میزان از درس را آموخته است و برای یادگیری آنچه نیاموخته در همان جلسه تلاش خواهد کرد. درحالیکه در شیوه دانشگاهی همۀ فرایند آموزش پس از سخنرانی استاد به دانشجو حواله میشود. دانشجو باید بامطالعه درس و یا دستنوشتههای خود درس را متوجه شود و پس از آن برای آزمونهای میانی و پایانترم آماده شود.
هر طلبه در فرایند مباحثه خود، با طرح پرسشهای جدید، در جهت تولید علوم انسانی نیز قرار میگیرد. ارائه پرسشهای جدید در فرایند مباحثه، بهخودیخود، میتواند مسیر را برای تولیدات آینده فراهم کند. این درحالیست که در فرایند دانشگاهی تدریس، سؤالهای دانشجو در فرایند کلاس شکل میگیرد. اما اگر پس از آن دانشجو پیگیر سؤال خود نباشد پاسخی برای آن در نظر گرفته نخواهد شد.
روش آموزش حوزوی به تولید نزدیکتر است
دیگر تفاوت را میتوان در تولید دید. هر طلبه در فرایند مباحثه خود، با طرح پرسشهای جدید، در جهت تولید علوم انسانی نیز قرار میگیرد. ارائه پرسشهای جدید در فرایند مباحثه، بهخودیخود، میتواند مسیر را برای تولیدات آینده فراهم کند. این درحالیست که در فرایند دانشگاهی تدریس، سؤالهای دانشجو در فرایند کلاس شکل میگیرد. اما اگر پس از آن دانشجو پیگیر سؤال خود نباشد پاسخی برای آن در نظر گرفته نخواهد شد. دانشجو برای اثبات سؤال خود، فرایند مباحثه، دفاع و پاسخ را طی نمیکند. او صرفاً با مطالعۀ منابعِ درسی برای آزمونها آماده میشود.
بدیهی است که در این سیستم آموزش، میان آموزش و تولید، فاصله بسیار زیادی وجود دارد. سومین تفاوت را باید در فعالشدن خلاقیت شاگردان جستجو کرد. قطعاً از مؤلفههای اساسی تولید علم، خلاقیت و تفکرورزی است. در سیر یک مباحثه علمی خلاقیتِ فرد در یافتن راهحلهای متفاوت برای یک مسئله بروز مییابد. درحالیکه در روش تدریسِ صرف و مطالعۀ تنها چنین امری بهسختی امکانپذیر خواهد شد. [5]
مقایسه وضع موجود روش آموزش با نمونههای موفق
تاکنون وضع موجود روش آموزش علوم انسانی در ایران بهصورت خلاصه گفته شد. حال در مقام مقایسه خوب است تا وضع موجود شیوههای آموزش علوم انسانی در کشوری مثل آمریکا را مقایسه کنیم. برای این منظور دانشگاه واندربیلت [6] برای اساتید خواهانِ تدریسِ علوم انسانی دورههای چگونگی تدریسِ علوم انسانی تدوین کرده است. متقاضیان تدریس در این رشتهها را به شرکت در این دورهها راهنمایی میکند. در پایان نیز به شرکتکنندگان مدرکی به نام CHTL (گواهی صلاحیت استاد برای تدریس در علوم انسانی) صادر میکند. [7]
در دروهای که در دانشگاه واندربیلت برای تدریس علوم انسانی تدوین شده است نهتنها شیوههای تدریس بلکه شرایط یک معلم علوم انسانی نیز سنجیده میشود
اساتید علوم انسانی در دانشگاه واندربیلت
این دانشگاه تنها برای آموزش اساتیدی که میخواهند علوم انسانی را تدریس نمایند، دورهای دستکم هشتهفتهای در نظر گرفته است. در این دوره تنها شیوههای تدریس آموخته نمیشود، بلکه شرایط یک معلم علوم انسانی، که دانشجویان دکتری و پستدکتریاند، سنجیده میشود. کافی است در اینترنت جستجویی کوتاه کنیم. متوجه میشویم اساتیدی که در حوزه علوم انسانی مشغولند، هیچ دورۀ آموزشیای را سپری نکردهاند. تنها پس از پایان دوره دکتری خود به کلاسهای تدریس روانه شدهاند.
در بحث شیوههای تدریس، این دانشگاه دستکم هشت شیوه تدریس در علوم انسانی را در سرفصل دوره خود قرار داده است. این در حالیست که در بهترین شرایط، علوم انسانی در ایران با چهار روش سنتی تدریس میشود. هیچکدام از این روش ها نیز یقیناً در دورههای رسمی روش آموزش به اساتید این رشتهها آموزش داده نشده است.
مقالهای در دانشگاه نیوپالتز در نیویورک با نام آموزش استاد در علوم انسانی منتشر شده است. [8] در این مقاله ویژگیهای اساتید علوم انسانی بحثوبررسی میشود. از جمله این ویژگیها میتوان به تحمل استاد در رویارویی با مسائل پیچیده علوم انسانی و پرسشهای دانشجویان، داشتن خلاقیت در چینش کلاس، امکان تعریف و ایجاد فعالیتهای گروهی در گروههای کوچک و بزرگ و بیطرف بودن استاد در همه مباحث کلاس اشاره کرد. این مقاله بهخوبی آشکار میکند از لحاظ روانشناختی، چه افرادی باید بهعنوان معلم در علوم انسانی به کار گرفته شوند.
با توجه به آنچه گفته شد، روشن میشود که در ایران روش آموزش علوم انسانی امری جدی تلقی نشده است. گویا پیشفرض این است که بهمجرد آنکه دانشآموختۀ علوم انسانی از پایاننامه خود دفاع میکند میتواند استاد علوم انسانی شود. تحلیل شرایط موجود در آموزش علوم انسانی، به ما این امکان را میدهد تا وضع مطلوب را بررسی کنیم.
ارجاعات و پانویسها
[1] – formal language
[2] – برای توضیح بیشتر میتوان به نظریه تصویری معنا از ویگنشتاین، اتمیسم منطقی راسل و همچنین آثار فلاسفه حلقه وین را بررسی کرد. نمونه بارز در دفاع از زبان صوری را شاید بتوان کتاب تراکتاتوس ویتگنشتاین دانست.
[3] – پیش از این سوال، پرسش دیگری مطرح میشود که آیا تولیداتی که در علوم انسانی وجود دارد کارآمد است یا خیر. پاسخِ این سوال در نوشتههای دیگر خواهد آمد، اما، بهاجمال، باید گفت سنجش کاربردیسازی علوم انسانی در گروِ مشخص کردن علوم انسانی با چند امر است:
نخست، نقش علوم انسانی در تصمیمسازیها و سیاستگذاریهای دولت، دوم، ارتباط علوم انسانی با بازار و صنعت، سوم، توانِ علوم انسانیِ موجود در تشخیص مسألههای اجتماع. به این لیست میتوان امورِ دیگری نیز افزود، اما به همین مقدار میتوان اکتفاء کرد. علاوهبر اینکه امروزه با طرحها و اثرهای قابلتوجهی در حوزۀ کاربردیسازی روبرو هستیم. یکی از این نمونهها «طرح جامع اعتلاء علوم انسانی» است که پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی عهدهدار آن بوده است.
[4] – خوب است برای درک ارزشیابی پیشرفت تحصیلی به مقالاتی که با کلیدواژه روانسنجی وجود دارد رجوع شود. از جمله آنها میتوان به مقالۀ «تعریف روانسنجی» اثر جواد قاسمی زرنوشه، اشاره کرد.
[5] – قطعاً در میان روشهای تدریس در دانشگاهها، روشهای دیگری از جمله ارائه پروژه، همایشها و … نیز وجود دارد اما در این مقاله به شیوههای رایج تدریس پرداخته شده است.
[6] – Vanderbilt University، در ایالت تنسی آمریکا
[7] – Certificate in Humanities Teaching & Learning
[8] – Schwartz Sheila, Teacher Training for the Humanities ;State University of New York, College at New Paltz
(5) Comments
کاربردیسازی علومانسانی و رشد جامعۀ نقّاد (بخش اول) - روش تدریس علوم انسانی
[…] روش تدریس علوم انسانی باید متحول شود؟ اینجا را […]
کاربردیسازی و رشد جامعۀ نقّاد - روش تدریس علوم انسانی
[…] روش تدریس علوم انسانی باید متحول شود؟ اینجا را […]
کاربردیسازی و رشد جامعۀ نقّاد (2) - روش تدریس علوم انسانی
[…] در اینجا جایی برای خرمگسها وجود دارد یا خیر؟ از قضا، روش اصلاحی تدریس (5) جامعهای نقّاد را مژده میدهد، البته با ممارست و […]
در نقد جنبش کاربردیسازی علوم انسانی - روش تدریس علوم انسانی
[…] علوم انسانی باید کاربردی باشد؟ اینجا را […]
چند نکته، چند نقد - روش تدریس علوم انسانی
[…] راحتی عبور کرد، چون یکی از مسائل اصلی کاربردیسازی «روش آموزش» است. روش آموزش در واقع همان خشت اولی است که اگر کج […]