نگاهی کلی به کاربردیسازی
آیا کاربردیسازی در تمامی رشتههای علوم انسانی ممکن است؟
دکتر حسن باقریان
با مطالعه مقالههای پیشین ممکن است این سوال به ذهن مخاطب ما رسیده باشد که آیا کاربردی سازی علوم انسانی در تمام حوزههای این علوم قابل تحقق است یا فقط شامل حوزههای خاصی از علوم انسانی خواهد شد؟ اجازه بدهید خیلی سریع و فیصله بخش به دنبال پاسخ «آری» یا «خیر» نباشیم. چرا که این سوال ابعاد و وجوه مختلفی دارد که بررسی آن ابعاد منجر به یافتن پاسخی عمیقتر و جامعتر به سوال میگردد.
رشتهها و شاخههای علوم انسانی
در ابتدا بد نیست بهصورت مروری و نمونه، نگاهی به حوزههای علوم انسانی و شاخهها و گرایشهای آن در قالب یک جدول بیندازیم. البته این جدول به دنبال نمایش همة شاخهها و گرایشهای علوم انسانی نیست بلکه هدف از ارائه آن این است که تأکید کنیم که وقتی از کاربردی سازی علوم انسانی سخن میگوییم به طور عینی و ملموس با چنین حوزهها و رشتههایی سروکار داریم نه صرفاً با مفهومی به نام «علوم انسانی». پیشنهاد میشود حداقل 50 ثانیه بر روی این جدول متمرکز شوید و سپس ادامه متن را مطالعه فرمایید.
حال پس از مرور جدول بالا سوال ابتدایی این نوشتار را مجدداً مطرح میکنیم، به این صورت که آیا کاربردی سازی علوم انسانی در تمام حوزههای این علوم قابل تحقق است یا فقط شامل حوزههای خاصی از علوم انسانی خواهد شد؟ (همه یا برخی؟)
بهطورکلی در پاسخ به این سوال دو رویکرد را میتوان اتخاذ نمود.
دو رویکرد به کاربردیسازی
الف: رویکرد آرمانی
با این رویکرد کاربردی سازی علوم انسانی به اقتضاء آرمانی که آن را دنبال میکند هیچ حوزهای از حوزههای مربوط به خود را نمیتواند استثناء نماید و در مسیر خود تمامی حوزهها، گرایشها و شاخههای آن را با خود همراه میکند. علت این امر هم واضح و روشن است. چون حسب تعریف، کاربردی سازی علوم انسانی، به معنای خارجکردن این علوم از لفاظیها، مقالهبازیها و گسترش بیضابطه و ناکارآمد آن و البته قراردادن آنها در خدمت تولید محصول و ارائه خدمات است. طبیعی است که آرمان کاربردی سازی با تعریفی که از آن ارائه شده، نمیتواند حوزهای از حوزهها و دانشی از دانشها را از این مهم استثناء نماید. با این رویکرد همه ظرفیتهای علوم انسانی به نحو آرمانخواهانهای میبایست به خدمت تولید محصول درآیند. (همه)
ب: رویکرد عملگرایانه
این رویکرد اما رویکردی ناظر به قابلیتها و استعداد ذاتی علوم انسانی در تولید محصول است. در این رویکرد عمدۀ توجه و التفات به توانمندی بالقوه و سابقه فعلیتیافته این علوم در تولید محصول، حل عینی مسائل و ارائه خدمات است. در این رویکرد بهجای این که به بایدها توجه کنیم به هستها خواهیم نگریست. خلاصه کلام این که در این رویکرد کاری به آرمان کاربردی سازی همۀ علوم انسانی نداریم بلکه عمده توجه به توانمندی هر شاخه و حوزه از علوم انسانی در کاربردی شدن است. در این صورت ممکن است برخی از حوزهها کمتر و برخی بیشتر قابلیت کاربردی شدن را دارا باشند. (برخی)
کدام رویکرد را باید برگزید؟
با بررسی عمیقتر هر دو رویکرد، به نظر میرسد ازآنجاییکه هر دوی آنها برای ایجاد یک راهبرد تحولی در کاربردی سازی علوم انسانی ضروری است، در پاسخ به پرسش بالا نیز باید از هر دو رویکرد بهره برد. در حقیقت کسانی که علوم انسانی را کاربردی میخواهند میبایست با توجه آرمان «کاربردی شدن همه حوزههای علوم انسانی» و قرارگرفتن همه ظرفیتهای آن گام برداشته و در این مسیر ناظر به «وضع موجود»، «توانمندیهای فعلی» و «سابقه هر حوزه در کاربردی شدن طی سالهای گذشته» اقدامات هر حوزه را اولویتبندی نموده و حرکت خود را در مسیر کاربردی سازی طراحی نمایند. در حقیقت بدون توجه متوازن به هر دو رویکرد نمیتوان در این مسیر گام برداشت.
اجازه بدهید دراینخصوص مثالی بزنیم. تصور بفرمائید در روانشناسی یادگیری تصمیم داریم شیوهها و تکنیکهای مربوط به فرایندهای یاددهی و یادگیری را از تئوریپردازیهای صرف خارج و با کاربردی سازی آنها روش تدریس تولید محور را ارائه نماییم. با رویکردی آرمانی، صرفنظر از هر بررسی و تجزیه و تحلیلی به دنبال رسیدن به مقصدمان یعنی کاربردی سازی روش تدریس خواهیم بود و هیچ محدودیت و مانعی در این مسیر توجیهکننده عدم ورود به این حوزه نخواهد بود.
با رویکرد عملگرایانه ابتدا توانمندیها و قابلیتهای تئوریهای موجود این حوزه در کاربردی شدن و ارائه آموزش تولید محور مورد سنجش و سابقۀ اقدامات پیشین مورد بررسی قرار خواهد گرفت. سپس با توجه به یافتهها به ارزیابی این موضوع میپردازیم که کاربردی سازی در حوزه روش تدریس به چه میزان قابل تحقق و موردنیاز است. مزیتهای نسبی کار چیست و در سپهر کاربردی سازی علوم انسانی از چه اولویتی برخوردار است. با وجود این دو رویکرد گامها در مسیر هدف طراحی میگردد.
سؤالات دیگر
از خلال مباحث مطرح شده، سوال دیگری ممکن است پویندگان راه کاربردی سازی علوم انسانی را درگیر خود نمایند و آن، این که: آیا قابلیت کاربردی شدن حوزههای مختلف علوم انسانی به یک میزان است یا اینکه به فراخور و تناسب حوزههای آن باید به شاخصی به نام میزان و درجۀ کاربردی شدن قائل شد؟ در حقیقت آیا برخی از حوزههای علوم انسانی میتواند به طور ذاتی و با توجه به قابلیتهای آن حوزه، کاربردیتر و برخی حوزههای دیگر کمتر کاربردی باشد یا این که بحث از کاربردی سازی از اساس نمیتواند امری تشکیکی و مدرّج باشد؟
آیا کاربردیسازی تمامی رشتههای علوم انسانی را شامل میشود؟
نگارنده خود بارها در میان پژوهشگران این حوزه در معرض این پرسش قرار گرفته که آیا حوزهای مانند تاریخ یا منطق و فلسفه را میتوان به همان اندازه کاربردی سازی و تولیدمحور نمود که حقوق و روانشناسی و نظایر آن؟ و یا بهعبارتدیگر، فرض بفرمائید بخواهیم به میزان کاربردی شدن یک دانش یا یک حوزه در منظومه حوزههای علوم انسانی نمره داده و آن را بهصورت کمّی مورد ارزیابی قرار دهیم، آیا ظرفیت همه حوزههای علوم انسانی در کاربردی شدن به یک اندازه است؟
تأکید میگردد که این سوال ناظر به میزان توفیق بالفعل ما در کاربردی سازی یک دانش نیست چرا که قطعاً این میزان به فراخور عوامل متعددی میتواند بیشوکم شود. وجه ممیّزه سوال در ظرفیتسنجی و بررسی کمّیِ قابلیتهای حوزههای مختلف کاربردی سازی در تولید محوری و آفرینش محصول است. بیتردید پاسخ به این سوال میتواند در رویکردها در کاربردی سازی مؤثر واقع شود.
آیا کاربردیشدنِ رشتههای علوم انسانی با یکدیگر متفاوت است؟
سوال دیگر این است که آیا در کاربردی شدن علوم انسانی حوزههای مختلف با روشهای یکسانی کاربردی میشوند یا با روشهای متفاوت؟ حقیقت این است که با احتمال بسیار بالایی میتوان گفت که کاربردی سازی علوم انسانی در هر حوزهای تعریف خاص خود را خواهد داشت و به اقتضاء این تعاریف اختصاصی، از روشهای متفاوتی برای کاربردی سازی آن استفاده خواهد شد. تعریفی که کاربردی سازی در حوزه اقتصاد دارد قطعاً با تعریفی که کاربردی سازی در حوزه دینپژوهی و تاریخ دارد متفاوت خواهد بود بنابراین روشهای آن نیز متفاوت خواهد بود. البته برای منظومه کاربردی سازی پایه و اساس و رویکردی یکسان نیاز داریم اما قطعاً روشها متفاوت خواهد بود. آیا جنس محصول و خروجی کار کاربردی سازی در همه حوزههای علوم انسانی یکسان است یا به فراخور موضوع محصول خروجی هر حوزه متفاوت خواهد بود.
(1) Comments
الهام شمسی
سؤالهای خوبی مطرح شد که بعضیاش سؤالای خودم هم بود. ممنون از شما.