دو ابزار مهم تدریس؛ccq و icq
دو ابزار مهم تدریس؛ccq و icq. تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که چرا شاگردان در بسیاری از کلاسها برای انجام تمرین دچار سردرگمی میشوند؟ یا اینکه چرا بعد از اینکه استاد از آنها میپرسد که درس را متوجه شده اند همه میگویند بله اما کمی جلوتر استاد متوجه میشود که آن ها هیچ ارتباطی با درس برقرار نکرده اند! در این یادداشت بحث خواهیم کرد که چگونه با اضافه کردن دو نوع سوال به طرح درس خود به راحتی این مشکل را می توان حل کرد. حالا ببینیم که این دو مدل سوال چیستند؟
یکی از اشتباهات رایج بین اساتید این است که تصور می کنند که شاگردان متوجه شده اند که چه کاری باید انجام دهند و چه دستور العملی را در حل تمرین چه در منزل چه در کلاس باید اجرا کنند حال آن که چنین نیست!
این دو مفهوم از مهمترین مفاهیم آموزشی برای دست یابی به یک کلاس تولیدمحور محسوب میشوند و چنانچه در طرح درس به آن توجه شود و برای شکل دهی آن برنامهریزی صورت گیرد به استاد کمک میکند از درک مطلب توسط شاگردان خود اطمینان حاصل کند و از اتلاف وقت در زمان انجام فعالیتهای کلاسی کاسته شده و از توضیح انفرادی به هر شاگرد و ایجاد حس کلافگی در شاگردان جلوگیری میشود و به فعال سازی آموختهها کمک قابل توجهی میکند.
اولین نوع پرسش ، CCQ نام دارد که مخفف Concept Check Question به معنای سوالی برای چک کردن }درک{ مفهوم است. این مدل سوال که به صورت شفاهی توسط استاد پرسیده می شود مفاهیمی را که هر چند دقیقه یکبار توسط استاد درس داده شده را هدف قرار می دهد. پرسش از مفاهیمی که در دقایقی قبل تدریس شده است آن هم به نوعی فعال باعث می شود ذهن شاگرد همواره حساس شود و با دقت بیشتری درس را دنبال کند.
از جمله ویژگی های مهمی که برای طراحی CCQ وجود دارد می توان به لیست زیر اشاره کرد:
- سوال ها طوری طراحی شوند که جوابهای بله و خیر داشته باشند یا انتخاب بین دو گزینه باشند در واقع بهتر است از انواع مختلف سوالات استفاده شود.
- کوتاه باشند.
- ساختار و کلمات پیچیده نداشته باشند تا هدف سوال به راحتی درک شود.
- برای افزودن به جذابیت آنها از سایر ابزار تدریس مثل عکس و فیلم و … استفاده کنیم.
- مستقیم از یک شاگرد پرسیده شود و تعدد پرسش را طوری مدیریت کنیم که همه شاگردان حداقل یکبار پاسخ داده باشند.
- تعداد سوالات زیاد نباشد.
- سوال از مفهوم اصلی شروع شده و کم کم سوالات جزئیتر میشوند.
- دانشجویان را با صورت تصادفی انتخاب کنیم.
نکته مهم دیگری که در مورد CCQ باید مورد توجه قرار بگیرد این است که میتوان از محتوا و شکل و حتی معنی درس مربوطه CCQ پرسید. یعنی هر زمینه مربوطه به درس داده شده قابلیت دارد که مورد ارزیابی از طریق CCQ واقع شود اما مهم است که بدانیم میخواهیم از فهمیدن چه چیزی اطمینان حاصل کنیم و نباید صرفاً به محتوای آموزش تکیه کنیم. بهترین زمان برای استفاده از آن بعد از ارائه درس جدید و قبل از انجام تمرینات است. اما اگر در زمان انجام فعالیت های کلاس و تمرین ها متوجه شدیم که شاگردان مفاهیم جدید را هنوز درک نکرده اند لازم است با استفاده از CCQ به آنها کمک میکنیم و حتی در پایان کلاس به عنوان یک مرور میتوان از آنها استفاده کرد. در ضمنCCQ شاگردان وارد یک فرآیند اکتشاف در راستای یادگیری میشوند و این امر سبب افزایش جذابیت کلاس و یادگیری میشود.
برای مثال اگر درس زبان فارسی در مورد آموزش زمان ماضی استمراری است میپرسیم:
ماضی استمراری برای زمان حال است یا گذشته؟
ماضی استمراری برای انجام یک کار در گذشته است یا کاری که به صورت مداوم انجام شود؟
بعد از اینکه درس را ارائه کرده ایم و با طراحی سوالهای مناسب خود مطمئن شدیم که همه چیز واضح بوده است، نوبت انجام چند تمرین کنترل شده و باز و شاید فعالیتها و بازیهایی در کلاس باشد. ابتدا باید توضیح دهیم که چکار کنند. دستورالعمل دادن هم خودش یک هنر است، اما در هر حال باید مطمئن شویم همه میدانند باید چکار کنند. ICQ که مخفف عبارت Instruction Check Questions به معنای سوالی برای چک کردن {درک} دستورالعمل است. یکی از اشتباهات رایج بین اساتید این است که تصور می کنند که شاگردان متوجه شده اند که چه کاری باید انجام دهند و چه دستور العملی را در حل تمرین چه در منزل چه در کلاس باید اجرا کنند حال آن که با یک تحقیق ساده و یک نظر سنجی کوتاه درون کلاسی می توان متوجه شد که در بیشتر موارد، بیش از پنجاه درصد شاگردان متوجه نشده اند که هنگام حل یک تمرین و یا فعالیت کلاسی، چه باید بکنند. اینجاست که اهمیت طراحی ICQ مشخص می شود. از جمله ویژگیهای این سوالات عبارتند از:
- سوالها ساده بوده و ساختار گرامری پیچیدهای ندارند.
- پاسخها کوتاه و در حد یک یا دو کلمه است.
برای مثال میپرسیم:
چند نفر در گروه هستند؟
تمرین گروهی است یا فردی؟
شفاهی است یا کتبی؟
چند دقیقه زمان داریم برای انجام تمرین؟
چند جمله باید بنویسیم؟
یا یک نفر را انتخاب کنیم و از او بخواهیم توضیح بدهد قرار است چه کاری انجام شود که باعث میشود دستورالعمل یکبار دیگر به زبان ساده تکرار شود و کسانی هم که متوجه نشدند از این طریق متوجه شوند.
کاملاً واضح است. هرچقدر فعالیت مورد نظر یا دستورالعمل آن پیچیدهتر باشد، نیاز به ICQ بیشتری داریم. ممکن است سوالها ساده به نظر برسند، اما حداقل برای بیست درصد دانشآموزان ضروری است، تا کاملاً متوجه منظورتان بشوند. نیاز نیست زیاد از حد سوال بپرسید وگرنه کسی به حرفتان گوش نمیدهد. دستورالعملهای ساده و آنهایی که چندین بار در کلاس تکرار شدهاند نیازی به ICQ نیست. همه آن را بلدند. هرچه سطح شاگردان بالاتر باشد، نیاز به سوالهای کمتری دارید.
تا اینجا فهمیدیم که CCQ و ICQ در تدریس چیست حالا بگویید شما چه سوالهایی میپرسیدید؟ آیا سوالهایتان درست بودهاند؟ در کل باید بگویم سوالهایی نپرسید که شاگردان پاسخ خوشایند شما را بگویند بلکه واقعا آنها را به چالش بکشید.
پس بهتر است این سوالات را نپرسید:
متوجه شدید؟
سخت بود؟ آسون بود؟
سوالی دارید؟
چرا این سوالات را نمیپرسیم؟
چون شاگردان معمولاً فکر میکنند واقعاً متوجه شدند یا دلشان نمیخواهد جلوی همکلاسیهایشان نادان به نظر برسند. تمایل ندارند یا توانایی ندارند توضیح بدهند که چه بخشی را متوجه نشدند. به دلیل فرهنگی نمیخواهند به استاد بیاحترامی شود.
اهمیت CCQ نباید نادیده گرفته شود اما معمولاً استاد یا فراموش میکند از آن استفاده کند یا آماده کردن آن برایش دشوار است پس از آن صرف نظر میکند اما این سوالات تنها درک مطلب را در ورطه آزمایش قرار نمیدهند بلکه ارتباط آن با سایر درسهای داده شده را به شاگرد نشان میدهد یا کلاس را به سمت یک فعالیت و یا تمرین و یا بازی جذاب سوق میدهد که نکات مثبت آن به تنهایی در این مقال نمیگنجد.
نباید فراموش کنیم که درست است که ICQ موجب سرعت و بهبود کیفیت کلاس در انجام تمرینات است اما وجود آنها نباید موجب از بین رفتن دستورالعمل دادن درست شود به عبارت دیگر باید یک دستورالعمل ساده و شفاف باشد و مثال زدن و مدل دادن به انجام تمرین از ویژگیهای یک دستورالعمل خوب است و سپس وجود ICQ کیفیت کلاس را در انجام تمرین به حداکثر خود میرساند.